جهان های موازی

جهان های موازی
آخرین مطالب
  • ۰۰/۰۵/۳۰
    چپ
محبوب ترین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است

انصافا این پروپوزال نوشتن واقعا داره خسته کننده می شه, هم از یه طرف مبحثش واقعا سنگینه ( supersymmetry ) که اعصاب آدم رو خورد می کنه { مخصوصا اینکه تنبلی کردم و باید قبل عید تحویل می دادم که ندادم و این وسط چه غلطی دارم می کنم نمی دونم } و از اون طرف من واقعا به فیزیک و موضوعش علاقه دارم =)) { خلاصه این وسط حس من مثل چوب کبریت کردن توی لثه می مونه,  به این شکل که چوب می زنی به لثه ات درد می گیره ولی شیرین هی می زنی و هی نمی زنی =)) } { این نداشتن اسمایل هم توی بیان موعظلی شده ها |: }

الا ای حال اتفاقات این اخیر خیلی زیاده که باید بشینم و قشنگ اونها رو بنویسم و توضیح بدم, از معرفی دو سه تا کتابی که اخیرا تموم کردم گرفته تا یه دوتا پست در مورد معرفی چگونه کوانتوم بخوانیم و صد البته یه سری دست نوشته های دیگه { که اتفاقات خیلی عجیب و شیرینی هستن } که حالا این ها رو کی می خوام بنویسم و انجام بدم خدا می دانه(:

مع الوصف چند وقتیه برگشتم به وبلاگ نویسی یعنی از وقتی که کانال تلگرامیم به رحمت خدا رفت و چون نمی تونستم بی کار بشینم مجبور شدم دوباره به وبلاگ نویسی روی بیارم و از قضا تا اینجا که خوب دارم پیش می رم, کم کار می کنم اما خب بازم قابل قبول =)) توی این وسط هم یکی از دوستان رو تونستم تشویق کنم ( البته شما بخوندی تحریک کنم ) که بیاد وبلاگ نویسی کنه و یه حس خیلی قشنگی می ده و یاد اون دوران های قدیم می افتادم ( سال 89 90 ) که در کنار فعالیت توی یکی از فروم های مجازی این دنیای لایتنهای وبلاگ نویسی هم می کردیم و به وبلاگ های هم سر می زدیم و کلی حرف و حدیث رو توی نظرات رد و بدل می کردیم =)), امروز اومدم وبلاگ اون دوستم که تازه وبلاگ نویسی رو شروع کرده { وبلاگ نویس نوپا } رو توی پیوند های روزنامه ثبت کنم که یهو وبلاگ های دوستان قدیم رو دیدم { پالمون برای ملکه ی نارنیا و سیاه و سفید برای سوهان } که دوتاشون برای میهن بلاگ بودن  و متاسفانه میهن بلاگ چند وقتیه که دیگه تعطیل شده و این وبلاگ ها هم به نوعی به تاریخ پیوستن و کلی خاطره تموم شد رفت, به همین سادگی ):, خواستم وبلاگ ها رو از پیوند ها پاک کنم اما دلم نیومد و گفتم بزار بمونن برای ایندگان (:

یاد آخرین پستم توی فروم طرفداران دنیای تالیکن توی ایران می افتم که بعد از اون همه فعالیت ( از سال 88 ) توی آخرین روز کاری فروم نوشتم (:

فکر نمی کردم این جوری بشه، 

الف ها به غرب می رن

دورف ها به کوهستان ها و دالانهاشون

و باقی چیزهایی ک نباید از یاد می رفتند فراموش شدند و تاریخ به افسانه پیوست و افسانه اسطوره شد و این گونه شد ک ما انسان های قرن بیست و یک گذشته را فراموش کردیم و در نظر خود تنها موجودات این سرزمین فانی شدیم و باقی چیزها اسطوره و اساطیر 

یادم بندازین بعدا در مورد علاقه ام به آرشو وبلاگ ها هم یه چیز بنویسم 

 

ارادتمند شما

شاهین

  • Shahin Hasani

امروز انگار قسمت بود که بنویسم, هی می اومدم یه چیزی بنویسم هی نمی اومد, از اون طرف توی این هوای ابری و بارونی شمال هم آدم فقط جون می ده بخوابه و ترجیح دادم که کل روز رو توی خواب باشم =)) { من عاشق هوای ابری و بارونی هستم و سر همین علاقه ام, انگلیس مهمترین و در واقع تنها علاقه ی من برای تحصیل و زندگیه, ولی خب بدبختی داستان اونجاست همین که یه نیمچه هوا بارونی می شه فورا خوابم میاد و حالا من توی انگلیسی که از 365 روز سال 360 روزش بارونیه چه جوری می خوام زندگی کنم خدا عالمه =))) }

الا ای حال سر شبی توی یکی از گروه های دوستانه داشتم از خواص خوب و درمانی وبلاگ و وبلاگ نویسی صحبت می کردم =)) { به نوعی داشتم بچه ها رو تحریک میکردم که بیان وبلاگ نویسی کنن =))) } یهو با این سوال مواجه شدم که وبلاگ چیه ؟! و چی باید بنویسم ؟! سر این سوال یهو یاد اولین پست از اولین وبلاگ ایرانی افتادم که توسط سلمان جریری نوشته شده و از اون جالب تر اینکه آرشیو وبلاگشون هنوز هست و موجودِ { حالا یادم باشه از علاقه ام به این آرشیو وبلاگ ها هم یه چیزی بنویسم چون حس می کنم یه تاریخ زنده است } مع الوصف خوندن اولین وبلاگ ایرانی خالی از لطف نیست.

اولین وبلاگ ایران

 

 

پی نوشت ها :

  1.  یکی از خوبی های تایپ کردن اینکه می تونی جملات رو خارج از نوبت بنویسی, یعنی قبل از این که شروع کنی به نوشتن یه چیزی, بری یه جای دیگه اش رو بنویسی و یا این که یه جایی رو نمی تونی بنویسی { نیاز به فکر کردن داری یا هر چیزی } ولش می کنی و می ری یه جای دیگه اش رو می نویسی, نمونه اشت " پی نوشت " شماره ی 2 که قبل از این که من این متن رو بنویسم نوشتمش =))
  2. هنگام نوشتن به هیچ موسیقی گوش ندین حتی اگه کلاسیک باشه یا بدون صدا باشه, اصلا موسیقی هنگام نوشتن باعث می شه که صدای خودت رو توی ذهنت نشنوی, و همین نشنیدن باعث می شه که تمرکز نداشته باشی و نتونی بنویسی.
  • Shahin Hasani

زندگی رفته رفته داره بهترین ثانیه ها و دقایقش رو بهم نشون می ده, و این واقعا من رو یاد اون واژه " تضاد " مسخره ای می ندازه که با برچسب " تضاد دیالکتیکی هگل " زدن بهش دلم رو خوش کرده بودم, که آره با فکر اینکه زندگی فراز و نشیب های زیادی داره و این فراز و نشیب شبیه یک تضاد و این تضاد باعث می شه بفهمم زنده هستم و دارم زندگی می کنم با لبخندی که هیچ وقت نفهمیدم برای چیه, سیگارم رو روشن می کردم و بچه ها رو به یاد درگذشتگانشون می نداختم ( نمی دونم چرا هر وقت سیگار می کشیدم بچه ها یاد مادر بزرگ و پدربزرگ مرحومشون می افتن ), الا ای حال خودمم واقعا نمی دونم داستان چیه و چی می خوام ؟! و یا اصلا آیا باید چیزی بخوام ؟!

 

فقط یاد این شعر از هاینریش بل می افتم :

درد دارد

وقتی ساعت ها می نشینی

به حرفایی که

هیچ وقت قرار نیست بگویی

فکر می کنی.

 

ناشکر نیستم و نباید هم باشم, برعکس به نوعی در بلندی یک کوه هستم که شاید خیلی ها دوست دارن جای من باشند, اما این کوه اون قدر مه گرفته است که هیچ چیزی مشخص نیست و این " مه گرفتگی " شبیه افکار زائد و اضافی هستن که فقط باید این افکار رو از سرم بریزم بیرون و به اون چیزی فکر کنم که شبیه یه عقابِ که داره تو آسمون این کوه مه گرفته پرواز می کنه و هر از چندگاهی وقتی نور خورشید از لابه لای مه و ابر, آسمون آبی رو روشن می کنه, این عقاب هم خودش رو پدیدار می کنه که آزاد و رها داره پرواز می کنه.

 

گریفن مرداد 1399

 

پی نوشت :

زندگی تو دوران کرونا واقعا داره سخت می شه و اینکه فکرش رو نمی کردم این قدر دلم برای زندگی دانشجوییم تنگ بشه. الا ای حال جدای از این دوران کرونا, قبل از اون هم زندگیم حداقل سختی های خودش رو داشت و این سختی ها صرفا از همون نوع " مه گرفتگی " هست که باعثش فقط افکار زائدیه که واقعا نمی دونم برای چی همیشه همراهم هستن و این اواخر اون قدر زیاد شدن که بلاخر دست به دست هم دادن تا دوباره با نوشتن آشتی کنم و دوباره بخوام بنویسم و کجا بهتر از " وبلاگ و وبلاگ نویسی " , شاید باورتون نشه برای همین دو سه خط سیاهی از ساعت 10 صبح دارم می نویسم و هی پاک می کنم ( الان ساعت یه چیزی نزدیک 1 بعد از ظهر ) و اون قدر این کار رو کردم که کلا یادم رفت دردم چی بود و اون قدر الان انرژی گرفتم برای کارام که نمی تونم توصیف کنم. از این به بعد واقعا می خوام وبلاگ نویسی رو دوباره ادامه بدم, هر چند با وجود شبکه های مجازی مثل تلگرام و توییتر و .... شاید کمتر کسی بیاد و وبلاگ ها رو بخون ولی خب وبلاگ نویسی یه فاز دیگه ای داره .

 

 

  • Shahin Hasani