جهان های موازی

جهان های موازی
آخرین مطالب
  • ۰۰/۰۵/۳۰
    چپ
محبوب ترین مطالب

مرشد و مارگریتا

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۱۱ ب.ظ

ولند گفت : " متاسفم, ولی حرفتان را باور نمی کنم. چنین کاری میسر نیست, نسخه ی دستنویس معمولا نمی سوزد. " ولند به بهیموت رو کرد و گفت :" بهیموت, بجنب. رمان را بده ببینم . "

کتاب مرشد و مارگاریتا , داستانی پیرامون تحولات درونی انسانی, اثر نویسنده ی مشهور روس ( در واقع نویسنده ی زمان شوروی و حکومت استالین ) میخائیل بولگاکف یکی از اون رمان های جالبیه که پیشنهاد می کنم حتما بخونیدش. این رمان جزء رمان های ممنوعه  و سیاه زمان حکومت استالین بود و نزدیک به چند دهه بعد از مرگ نویسنده , کتاب اجازه ی چاپ پیدا می کنه اونم با ممیزی خیلی زیاد و کلی داستان دیگه که بماند. اما الا ای حال , رمان از سه تا داستان مختلف شروع می شه که این سه داستان در نهایت به طرز جالبی بهم می رسن, و در واقع به نوعی یکی می شن.

در داستان اول ما شاهد حضور شیطان ( ابلیس ) در شهر مسکو زمان حکومت استالین هستیم و در ادامه شاهد لحظات پایانی زندگی حضرت مسیح در شهر اورشلیم و به صلیب کشیده شدنش و در نهایت در گیر یک داستان عاشقانه بین دو شخصیت مرشد و مارگاریتا خواهیم بود که به نوعی پلی بین دو داستان روایت شده در کتاب هستند.

متن کتاب بر عکس خیلی از رمان های روسی که , متن هایی به شدت فلسفی و یا عمیقی دارن , متن خیلی روونی داره و نه تنها فضای سنگینی که روی اکثر رمان های روسی شاهد هستیم رو اینجا نمی بینیم بلکه یه فضای خیلی طنز آلودی رو می تونیم تو کتاب ببینیم, هر چند این طنز مطمئنا طنز قابل تاملی است به نوعی که از کارهایی که شیطان و داره و دسته اش ( مخصوصا کریووف و بهیموت ) انجام می دن لذت می برید و فکر می کنید که باید حتما انجام بشه و تمام اینها بر می کرده به اون درون مایه و ساختار چند لایه ی کتاب و صد البته طرز تفکر خود نویسنده ( میخائیل بولگاکف ), با یه نگاهی به اثار دیگه ی نویسنده مثل قلب سگی که قبلا معرفی کردم , می بینیم که بولگاکف تو آثارش به نوعی داره اون فضای بسته و سیاه دوران حکومت  استالین رو به نقد و چالش می کشه اون هم در قالب یک طنز شیرین که وقتی هدف پشت این طنز رو می بینیم نه تنها شیرین نیست بلکه برعکس خیلی تلخ و خیلی سنگین میاد, و همین طنز رو ما توی کتاب مرشد و مارگریتا شاهد هستیم, نویسنده به طرز سنگین و برنده ای داره فضای سیاسی بسته ی حاکم بر شوروی و حکومت دیکتاتوری رو در قالب طنز توصیف می کنه و این کارها به سبک استادانه ای به شیطانی ربط داده می شه که هر جور بهش نگاه می کنی انگار شیطان و مخصوصا دار دسته اش کار خبیثانه انجام نمی ده, بلکه برعکس موجودیه که اومده توی مسکو و انگار اومده یه سری کارهایی انجام بده که مردم بفهمند کجا هستند و دارن چی کار می کنن و در این گیر و داد وارد عشق بین دو کارکتری می شیم که به نوعی تداعی کننده ی خود زندگی بولگاکف و همسرشه که توی حکومت استالین متحمل سختی هایی شدن و از اون طرف در لایه های زیرینش اشاره به نترسیدن از وارد شدن به وادی عشق و ربطش به داستان مسیح و پونتیوس پیلاطیس رو شاهد هستیم که به طرز زیرکانه ای شاهد فضای مسکو و اورشلیم هستیم و در نهایت رابطه ی بین متی باجیگری که حواری مسیح شد و ایوان نویسنده ی حکومت دیکتاتوری که متحول می شه و حواری مرشد .

 

و در نهایت کتاب با این متن از گوته شروع می شه .

سرانجام بازگو کیستی

ای قدرتی که به خدمتش کمر بسته ام

قدرتی که همواره خواهان شر است

اما همیشه عمل خیر می کند.

فاوست اثر گوته

 

مشخصات کتاب :

مرشد و مارگاریتا || نویسنده : میخائیل بولگاکف || مترجم : عباس میلانی || انتشارات : نشر نو || نوبت چاپ : چاپ سیزدهم 1392

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی